واکاوی تاثیر جنگ ایران و اسرائیل بر پروژه پیمان ابراهیم

اگرچه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از تضعیف ایران و بازیگران غیردولتی متحد آن سود می برند اما برای آن ها به ویژه سعودی ها، ثبات منطقه ای در اولویت است، زیرا رفاه اقتصادی نمی تواند در یک سناریوی بی ثبات محقق شود.

تحولات ژئوپولتیکی خاورمیانه همواره یکی از مهم‌ترین موضوعات مطالعات بین‌المللی بوده است و این تحولات در سال‌های اخیر، به ویژه پس از امضای پیمان ابراهیم در سال ۲۰۲۰، نشان دهنده تغییرات بنیادین در الگوهای اتحاد و تقابل منطقه‌ای است. طرح خاورمیانه جدید چارچوبی استراتژیک برای بازسازی نظم منطقه‌ای مبتنی بر عادی‌سازی روابط اعراب با اسرائیل، مهار نفوذ ایران و تقویت رهبری آمریکا در غرب آسیا بود. پیمان ابراهیم به عنوان سنگ بنای این طرح با میانجیگری آمریکا میان اسرائیل، امارات متحده عربی، بحرین و متعاقباً مراکش و سودان امضاء شد. هدف اصلی آن، عادی‌سازی روابط دیپلماتیک، امنیتی و اقتصادی با اسرائیل و شکل‌گیری ائتلاف‌های تازه‌ای علیه ایران بود. آشوب‌های دهه گذشته در سوریه، عراق، یمن و لیبی و تحولات پس از بهار عربی زمینه مناسبی برای تحقق آن بود و بازیگران فرامنطقه‌ای با هدایت اسرائیل تلاش کردند ضمن تضعیف محور مقاومت، همکاری‌های اقتصادی و امنیتی جدید میان تل آویو و برخی دولت‌های عربی پایه‌گذاری کنند.

با این حال، تشدید تنش‌ها میان ایران و اسرائیل به ویژه در قالب جنگ های نیابتی و تهدیدات مستقیم، چشم انداز این پروژه را با چالش‌های جدی مواجه کرد و اخیراً وقوع درگیری مستقیم بین ایران و اسرائیل (جنگ ۱۲ روزه ۱۳ تا ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵) وزن تازه‌ای به تحلیل‌ها درباره نظم نوین منطقه‌ای داده است. این رخداد اهداف پروژه‌های عمده‌ای چون طرح خاورمیانه جدید و پیمان صلح ابراهیم را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. درگیری نظامی مستقیم میان ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵، مرزهای رقابت را از جنگ‌های نیابتی به جنگ مستقیم و رو در رو ارتقاء داد. اسرائیل تأسیسات راهبردی ایران و دانشمندان هسته‌ای ایران را هدف قرار داد و ایران با استفاده از توان موشکی شهرها و مراکز استراتژیک اسرائیل را بمباران کرد. این جنگ معادلات بازدارندگی در منطقه را شکست.

تحلیل تأثیر جنگ بر پیمان ابراهیم مستلزم بهره‌گیری از دو رهیافت نظری کلیدی است: یکی نظریه واقع گرایی تدافعی استفان والت است. پیمان ابراهیم پاسخی به تهدید ادراک شده ایران توسط قدرت‌های عربی و اسرائیل بود و این نظریه تأکید می‌کند که دولت‌ها در برابر تهدیدات بیرونی به سازوکارهای موازنه‌سازی (Balancing) روی می‌آورند. نظریه دیگری که مطرح می‌شود نظریه مجموعه‌های امنیتی باری بوزان است. خاورمیانه به عنوان یک مجموعه امنیتی، متشکل از زیرسیستم‌های رقابتی است که در آن امنیت کشورها درهم تنیده است. پیمان ابراهیم با ایجاد هویت امنیتی مشترک میان اسرائیل و متحدین عرب، سعی در بازتعریف الگوهای دوستی و دشمنی داشت. اما جنگ ۲۰۲۵ ایران و اسرائیل این چارچوب‌ها را با پرسش‌های بنیادین مواجه کرده است.

جنگ موجب تقویت گفتمان مقاومت به رهبری ایران شده و شکاف ایدئولوژیک میان محور مقاومت و ائتلاف عبری- عربی را عمیق‌تر کرده است. این جنگ موجب تغییر معادلات امنیتی و بازتعریف اولویت‌ها شد. حملات ایران با موشک‌های دور برد نشان داد که تهدید امنیتی ایران برای کشورهای عربی صرفاً نظری نیست و این امر پیامدهای متضادی داشته است از یک سو سبب افزایش ناامنی روانی در افکار عمومی عرب به دلیل ترس از کشیده شدن به جنگ شده است و از سوی دیگر به تقویت گفتمان لزوم ائتلاف دفاعی در میان حاکمیت عربستان و امارات منجر شده است. تنش میان ایران و اسرائیل و احتمال از سرگیری آن و ترس از سرایت جنگ به دیگر کشورها، موجب شده است کشورهای عربی هزینه‌های دفاعی خود را افزایش دهند و بخشی از بودجه توسعه‌ای خود را به امنیت سایبری و دفاع موشکی اختصاص دهند. ادامه تنش و احتمال جنگ مستقیم، بی‌ثباتی سیاسی را در اغلب کشورهای خاورمیانه خاصه کشورهای پیمان ابراهیم افزایش داده و سبب هراس از گسترش جنگ و مسابقه تسلیحاتی شده است. اقتصاد نفتی خلیج فارس نیز از پیامدهای این ناامنی بی‌نصیب نمانده است.

جنگ میان ایران و اسرائیل پیامدهایی بر ابعاد مختلف امنیتی، اقتصادی پیمان ابراهیم داشته است، همکاری‌های امنیتی در قالب توسعه برنامه‌های مشترک دفاع موشکی در وضعیت کنونی به تعلیق مانورهای مشترک انجامیده است و روابط اقتصادی که در وضعیت پیش از جنگ رشد مبادلات را طی می‌کرد در نیمه اول ۲۰۲۵ کاهش تجارت را در پی داشته است. همچنین تحت تأثیر فشار افکار عمومی ضد اسرائیل، الحاق عربستان به توافق متوقف شده است.

کشورهای خلیج فارس در طول جنگ ایران و اسرائیل دریافتند که در خاورمیانه، مدل نظامی محور اسرائیل جایگزینی برای رویکرد مبتنی بر اقتصاد اتخاذ شده توسط کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است و این دو نمی‌توانند ممکل یکدیگر باشند. در حال حاضر، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس قصد دارند مشکلات امنیتی را از طریق دیپلماسی و همکاری اقتصادی حل یا حداقل مدیریت کنند. برعکس، دولت اسرائیل استفاده از زور را بهترین راه برای مقابله و احتمالاً حذف تهدیدات امنیت ملی می‌داند. اگرچه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از تضعیف ایران و بازیگران غیردولتی متحد آن سود می‌برند اما برای آن‌ها به ویژه سعودی‌ها، ثبات منطقه‌ای در اولویت است، زیرا رفاه اقتصادی نمی‌تواند در یک سناریوی بی‌ثبات محقق شود.

کشورهای عربی پس از جنگ ایران و اسرائیل، نگران مداخلات یکجانبه اسرائیل در منطقه و چگونگی دامن زدن به بی‌ثباتی بلند مدت بوده‌اند و همه این کشورها، این شکاف را در نحوه تفکر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و اسرائیل در مورد خاورمیانه، چه توافق ابراهیم را امضاء کرده باشند و چه نکرده باشند، درک می‌کنند. رهبران خلیج فارس اکنون بیش از هر زمان دیگری، آگاه هستند که می‌توانند برای حفظ امنیت خود، تنها روی خودشان از طریق ترکیبی از دیپلماسی و دفاع حساب کنند.

کشورهای عربی خلیج فارس بر این باورند که اسرائیل اکنون به عنوان یک قدرت نظامی نامحدود و مسلط ظهور کرده است که تحت دکترین حملات پیشگیرانه فعالیت می‌کند و تحولات اخیر از حمله ۷ اکتبر حماس گرفته تا حملات اسرائیل به غزه، درگیری با حزب الله در لبنان، رویارویی با حوثی‌ها در یمن، وضعیت سوریه و در نهایت حمله نظامی به ایران، همگی نشان دهنده تلاش‌های تل آویو برای تحمیل یک نظم امنیتی جدید تحت عنوان خاورمیانه جدید است.

جنگ اخیر به وضوح نشان داد که ایالات متحده، در اولویت‌بندی منافع خود همواره اسرائیل را بر متحدان عرب خود ترجیح می‌دهد، این امر اگرچه ممکن است به طور محسوسی بر ادامه توافق ابراهیم تأثیر نگذارد اما، روند عادی‌سازی را کند کرده و تشکیل ائتلاف منطقه‌ای مورد نظر اسرائیل علیه ایران را دشوارتر خواهد کرد. کشورهای منطقه می‌خواهند نظم امنیتی ایالات متحده را حفظ کنند اما از کشیده شدن به تنش‌های ایران و اسرائیل اجتناب کنند، زیرا اولویت آن‌ها توسعه اقتصادی و ثبات منطقه‌ای است. هرگونه درگیری در مقیاس بزرگ می‌تواند به اقتصاد آن‌ها آسیب برساند، همانطور که در جنگ ۱۲ روزه با بسته شدن حریم هوایی و سقوط بازار سهام مشاهده شد.

جنگ ۲۰۲۵ ایران و اسرائیل نشان داد که پیمان ابراهیم فاقد تاب‌آوری لازم در برابر بحران‌های امنیتی بزرگ است. تحولات کنونی درس‌های کلیدی برای طرح خاورمیانه جدید دارد، از جمله این که امنیت پایدار بدون حل مسائل بنیادین مثل مسأله فلسطین غیر ممکن است و دیگر آن که افکار عمومی عربی به نیرویی تعیین‌کننده در معادلات منطقه تبدیل شده است و در آخر آن که رقابت ایران و اسرائیل همچنان می‌تواند کل دستاوردهای عادی‌سازی را تحت الشعاع قرار دهد. به نظر می‌رسد آینده پیمان ابراهیم در گرو توازن جدید سه نیرو است:

* اراده آمریکا برای مهار هزینه‌های جنگ

* تداوم آتش بس ایران و اسرائیل

* خردگرایی رهبران عربی در پرهیز از تشدید تنش‌ها

با توجه به تحولات اخیر، پروژه پیمان ابراهیم در وضعیت شکننده‌ای قرار دارد، این پیمان نه از بین رفته است و نه می‌تواند به شکل پیشین احیا شود. هرچند تلاش برای تحقق خاورمیانه جدید و پیمان ابراهیم همچنان ادامه دارد، اما تردید کشورهای کلیدی عربی، آینده این پروژه‌ها را با ابهام و وقفه روبرو ساخته است.

پایان/

۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۰
کد خبر: 33251

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 9 + 6 =