تغییر اورآسیایی روسیه؛ دیرهنگام اما ضروری

رئیس دانشکده اقتصاد جهانی و سیاست جهانی در مدرسه عالی اقتصاد روسیه معتقد است: مسیر اصلی توسعه در دهه آینده کاملاً واضح است. سفر ۳۰۰ ساله اروپایی روسیه به پایان رسیده است؛ چه بسا بهتر بود که یک قرن یا حتی زودتر خاتمه می‌یافت. در آن صورت، دست‌کم می‌شد تا حدی از فجایع سنگین قرن بیستم برای ملت و کشور جلوگیری کرد. زمان آن فرا رسیده که روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ، به هویت واقعی و سرچشمه‌های تاریخ خود، یعنی به «خانه» و «سیبری»، بازگردد.

به گزارش تحریریه، تارنمای روسی «راسیسکایا گازتا» در تحلیلی از سرگئی کاراگانوف[1]، با اشاره به ضرورت توسعه کریدورهای لجستیکی «شمال-جنوب» برای اوراسیای بزرگ و تغییر جهت‌گیری استراتژیک روسیه از غرب به سمت شرق و جنوب به تحلیل تحولات جاری و آینده روسیه پرداخت.

او معتقد است که مرحله اوج درگیری نظامی با غرب در اوکراین به پایان خود نزدیک می‌شود، حال آنکه روسیه، با تصمیمی آگاهانه برای عدم استفاده از مخرب‌ترین تسلیحات و تلاش برای حفظ جان سربازان و غیرنظامیان، هنوز به پیروزی قاطع و درخشانی مشابه آنچه در جنگ با ارتش ناپلئون به دست آورد، نرسیده است. آن پیروزی تاریخی، صلح و ثبات را به مدت چهار دهه برای اروپا تضمین کرد.

به نظر می‌رسد در جنگ فعلی روسیه و اوکراین، هنوز از شکست ارتش اوکراین، شبیه به شکست تاریخی ارتش هیتلر خبری نیست؛ ارتشی که اکثر اروپایی‌ها در آن می‌جنگیدند و اکثریت قاطع کشورهای این شبه قاره (اروپا) در خدمت آن بودند. آن پیروزی بر اروپا، به همراه ظهور سلاح‌های هسته‌ای، صلح نسبی را برای هفت دهه به ارمغان آورد.

تقابل و درگیری جاری میان روسیه و کشورهای غربی به ویژه در بستر جنگ در اوکراین، به صورت موجی ادامه خواهد یافت تا زمانی که نسل نخبگان جهانی‌گرا-کمپرادور[2] (وابسته به خارج) اروپایی تغییر کند؛ نسلی که در تمام زمینه‌ها از جمله اخلاقی، اقتصادی و سیاسی شکست خورده، و این شبه‌قاره[3] را، که زمانی مرکز قدرت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بود، به وضعیت کنونی رسانده است. این نخبگان برای توجیه بقای خود در قدرت، به جنگ و بزرگنمایی تصویر دشمن خارجی نیاز دارند.

ظاهراً نمی‌توان در آینده نزدیک با چنین نخبگانی که در بسیاری از کشورهای اروپایی، ایالات متحده و اوکراین در قدرت هستند، به صلح پایداری دست یافت. اگرچه برای رسیدن به چنین نتیجه‌ای، لازم است با بهره‌گیری از حداکثر توان بازدارندگی راهبردی و ایجاد یک جدایی نسبی[4] از فاشیسم و ارزش‌های غیرانسانی که در بخش غربی شبه‌قاره اروپا در حال گسترش هستند، پیش رفت.

بدون پیروزی‌هایی مشابه سال‌های ۱۸۱۵ و ۱۹۴۵، جهان در سراشیبیِ جنگ جهانی سوم قرار خواهد گرفت. دستیابی به چنین پیروزی‌هایی، نه تنها وظیفه روسیه در قبال خویش، بلکه در قبال بشریت است.

https://cdnstatic.rg.ru/crop1000x667/uploads/images/2025/09/08/10p_centr_karaganov_391.jpg

با ساخت مسیرهای لجستیکی و جاده‌های اصلی جدید، روسیه از تفکر غرب‌محورِ منسوخ و مخرب به سمت تفکری مستقل و دارای حاکمیت حرکت خواهد کرد. عکس: خبرگزاری ریا نووستی

برخی از کشورهای مرکز و جنوب، دیر یا زود به سوی اوراسیای بزرگ جذب خواهند شد. البته، لازم است به عناصری مانند همکاری و احیای نسبی روابط انسانی در زمینه‌های فرهنگ سنتی و اقتصاد نیز توجه داشت.

بازگشت به هویت اصیل روسی

اما مسیر اصلی توسعه در دهه آینده کاملاً واضح است. سفر ۳۰۰ ساله اروپایی روسیه به پایان رسیده است؛ چه بسا بهتر بود که یک قرن یا حتی زودتر خاتمه می‌یافت. در آن صورت، دست‌کم می‌شد تا حدی از فجایع سنگین قرن بیستم برای ملت و کشور جلوگیری کرد. تقریباً همه تهدیدهای این قرن ریشه در اروپا داشتند. زمان آن فرا رسیده که روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ، به هویت واقعی و سرچشمه‌های تاریخ خود، یعنی به «خانه» و «سیبری»، بازگردد. اگر شاهکار خارق‌العاده قزاق‌های روس نبود که در کمتر از یک قرن از پرم تا کامچاتکا را پیمودند و سیبری را به خاک روسیه ضمیمه کردند، بعید بود روسیه بتواند در دشت مرکزیِ بی‌دفاع خود، در برابر حملات غرب و جنوب دوام بیاورد.

«بازگشت به خویشتن» و ریشه‌های فرهنگی، تاریخی و تمدنی اصیل روسیه، نیازمند رهایی از «سلطه اروپا» و پذیرش این حقیقت است که خاستگاه‌های اصلی فرهنگ و ساختار سیاسی این تمدن در جنوب و شرق نهفته‌اند. روسیه روح خود، یعنی مذاهب ارتدکس، اسلام، بودیسم و یهودیت را از جنوب کسب کرده است. اما سازماندهی سیاسی، ساختار عمودی قدرت (هرم قدرت)، آمادگی برای پیروی از رهبر و خدمت بی‌چون‌وچرا به دولت و آرمان مشترک را از شرق به دست آورده است؛ این ویژگی‌ها طی دو قرن تعامل با امپراتوری چنگیزخان شکل گرفتند؛ امپراتوری‌ای که به روح و باور مردم تعرض نمی‌کرد، حتی اگر غارت می‌کرد. بدون این ساختار عمودی که از شرق و بخشی از بیزانس به ارث رسیده و بدون روح بی‌کرانگی، اجداد روس‌ها نمی‌توانستند بزرگ‌ترین کشور جهان را بسازند.

سیبری‌سازی: راهبرد توسعه آینده

«بازگشت به خویشتن» نیازمند راهبردی است که توسعه معنوی، اقتصادی، علمی-فناوری و سیاسی روسیه را به سمت اورال و سیبری هدایت کند. این مناطق در آینده نزدیک، منشا اصلی پیشرفت، تقویت قدرت کشور و رفاه مردم خواهند بود.

کاراگانوف و گروه همکارانش به همراه جامعه در حال رشدی از دانشمندان، فعالان اجتماعی و تاجران، که در وهله اول از سیبری هستند، یک سال و نیم است که مشغول توسعه پروژه «چرخش به شرق۲، یا سیبری‌سازی[5] روسیه» هستند و به موازات آن، در حال کار بر روی پروژه «ایده و رویای زنده روسیه. منشور شهروند روسی قرن ۲۱» نیز می‌باشند؛ پروژه‌ای که قرار است به مبنای ایدئولوژیک برای توسعه آتی کشور یعنی تمدن روسیه تبدیل شود. «سیبری‌سازی» بخشی از این برنامه فکری است. آنها اولین نتایج کار خود را به جامعه و دولت ارائه کرده‌اند.

اما نکته مهم این است که روسیه با غلبه بر رویارویی شدید با غرب در اروپا، نباید در این جبهه متوقف شود. اروپا در حال زوال است و برای سال‌های متمادی، گرفتار یک روس‌هراسی بی‌سابقه بوده. بنابراین، آینده ما در جنوب و شرق است.

اکنون به یکی از مهم‌ترین مسیرهای راهبرد جدید روسیه می‌پردازیم؛ توسعه کریدور حمل‌ونقل، به ویژه در جهت شمالی-جنوبی. لازم به ذکر است که کاراگانوف یکی از سازمان‌دهندگان بخش علمی پروژه تدوین طرح کریدورهای حمل‌ونقل لجستیکی «شمال-جنوب» برای روسیه و اتصال آن‌ها به اوراسیای بزرگ بوده است.

اصول طرح جدید لجستیکی

برای شروع، باید یک واقعیت آشکار را پذیرفت: افسانه برتری قدرت‌های دریایی و مسیرهای دریایی، به ویژه مسیرهای قدیمی، در حال منسوخ شدن است. این مسیرها به تدریج آسیب‌پذیرتر خواهند شد.

ایده‌های متعددی در مورد کریدورهای «شمال-جنوب» در بخش اروپایی روسیه مطرح است. کریدورهایی که از اطراف دریای کاسپین و از طریق ایران به خلیج فارس می‌رسند، اگرچه تا حدی مورد استفاده قرار گرفته‌اند، اما با چالش‌های فراوانی روبرو هستند. ایده‌هایی برای ایجاد کریدور از مسیر افغانستان و همچنین برای ساخت دومین تنگه بسفر با مشارکت روسیه، در دست بررسی است. کریدورهای حمل‌ونقل از طریق گرجستان، ارمنستان و ترکیه نیز امکان‌پذیر هستند. اما اکنون، نیاز به ایجاد و توسعه کریدور لجستیکی «شمال-جنوب» که روسیه را از طریق سیبری به بازارهای آسیای در حال ظهور و بازارهای آینده متصل کند، کاملاً بدیهی است.

مهم‌ترین اصل راهبردی پیش رو این است که روابط خارجی باید در خدمت تحول و تقویت وحدت داخلی روسیه قرار گیرد و نه به عنوان یک هدف مستقل. زیرا در دهه‌های آینده، روابط خارجی کمتر قابل اتکا خواهند بود.

طبیعتاً، تدوین طرح کریدور «شمال-جنوب» که مکمل کریدورهای از پیش موجود «شرق-غرب» هستند، باید در تعاملی نزدیک با متخصصان کشورهای همسایه روسیه در آسیا تدوین و توسعه یابد. دوستان چینی، طرح «یک کمربند، یک جاده» را راه‌اندازی کرده‌اند که یک ابتکار فوق‌العاده است. این مسیرهای لجستیکی برای همه در دسترس هستند، اما باید با یک شبکه عمودی از مسیرها تکمیل شوند تا یک کریدور لجستیکی مستقل برای اوراسیای بزرگ ایجاد شود.

وظیفه آن‌هاست که نه تنها به توسعه امن و موفق کشورهای اوراسیای بزرگ کمک کنند، بلکه به تعمیق تعامل فرهنگی و انسانی نیز یاری رسانند؛ تعاملی که تا حد زیادی توسط سلطه پانصد ساله قدرت‌های دریایی غرب که به عمد مسیرهای درون‌قاره‌ای را ویران می‌کردند، قطع شده بود.

کاراگانوف، اصول توسعه کریدور لجستیکی «شمال-جنوب»، در وهله اول برای روسیه اما نه فقط برای آن را جهت بحث و بررسی ارائه می‌کند:

اصل اول: اولویت‌بخشی به امنیت و توسعه بلندمدت

محاسبات اقتصادی ضروری بوده و باید وجود داشته باشند، اما مهم‌ترین معیارهایی که در هنگام تدوین طرح چنین کریدوری باید مد نظر قرار گیرند، عوامل امنیت و توسعه بلندمدت می‌باشند. با در نظر گرفتن ظرفیت بخش خصوصی، باید این بخش برای اجرای پروژه‌های مشخص به خدمت گرفته شود، اما لجستیک در ‌مقیاس کلان، حق انحصاری و وظیفه دولت‌هاست. اقتصادگرایی به طور کلی در حال منسوخ شدن است، اگرچه حضور اقتصاددانان برای کمک به استراتژیست‌ها و تعدیل برنامه‌های آن‌ها ضروری است.

باید به یاد آورد زمانی را که اس.یو. ویته [6] تنها یک وزیر بود و بر سر ضرورت ساخت راه‌آهن ترانس‌سیبری با متحدان خود مذاکره می‌کرد، با مقاومت بسیاری از سوی سرمایه‌داران و بازرگانان روبرو شد؛ زیرا آن‌ها نمی‌خواستند رقیبی برای حمل‌ونقل با درشکه و اسب ایجاد شود. اگر ویته در این نبرد پیروز نمی‌شد، چه بسا روسیه هرگز باقی نمی‌ماند.

ساخت پروژه پل بر روی رود لنا در یاکوتیا واقع در شمال شرقی روسیه با مخالفت روبروست. دلیل اصلی این مخالفت جریان کمِ حمل‌ونقل در این منطقه است. اگر ویته به چنین دلایلی توجه می‌کرد، هرگز راه‌آهن ترانس‌سیبری ساخته نمی‌شد. او توانست قدرتمندترین کمپین تبلیغاتی را سازماندهی کند و بزرگ‌ترین نابغه روسِ اهل سیبری و نه تنها یک دانشمند برجسته بلکه یک صاحب‌منصب و صنعت‌گر، یعنی د.ای. مندلیف D.I. Mendeleev را به آن جذب کند.

بدون ویته، روسیه نمی‌توانست در دشوارترین جنگ تاریخ بشریت، یعنی جنگ جهانی دوم یا جنگ کبیر میهنی، پیروز شود.

اصل دوم: انتقال مرکز توسعه زیرساختی به سیبری

باید مرکز توسعه زیرساختی را از بخش اروپایی به سیبری منتقل کرد. اگرچه از دیدگاه صرفاً اقتصادی، زیرساخت‌ها در منطقه بخش غربی رشته‌کوه اورال کارآمدتر هستند، اما اگر به افق پیش‌رو یا فراتر از آن نگاه کنیم، چنین نگاهی در برنامه‌ریزی راهبرد لجستیکی در حال حاضر لازم است که مرکز ساخت‌وساز حمل‌ونقل، و همچنین مرکز رشد معنوی و توسعه اقتصادی و فرهنگی کشور، باید دقیقاً به فراسوی اورال منتقل شود.

در آنجا باید سومین، چهارمین یا پنجمین پایتخت کشور را تأسیس کرد و برخی از شرکت‌ها و وزارتخانه‌ها را به آنجا انتقال داد. ولادیمیر پوتین به فراخوان‌های مطرح‌شده، از جمله فراخوان کاراگانوف، برای انتقال دفاتر شرکت‌ها به محل فعالیت اصلی‌شان توجه کرد. در نتیجه، وی دستوری را برای انتقال دفاتر حدود ۱۵۰ شرکت به مکان‌هایی که تولید اصلی آن‌ها در آنجا انجام می‌شود، امضا کرد.

اصل سوم: احیای حمل‌ونقل رودخانه‌ای

روسیه یک قدرت رودخانه‌ای است، نه دریایی. این کشور در گذشته سعی کرد تا خود را از حصار خشکی خارج کند. در دوران پتر کبیر و پس از آن، روسیه به درستی بر دسترسی به دریا تمرکز کرد. اما در آن زمان و تا به امروز، روسیه از مزیت رقابتی عظیم خود برای حمل‌ونقل و احیای کشور، به‌ویژه در سیبری، استفاده نکرده است؛ این مزیت، همان رودخانه‌های قدرتمند و آب شیرین باکیفیتی است که به فراوانی به اقیانوس منجمد شمالی سرازیر می‌شوند. البته، نه با طرح‌های غیرمنطقی انحراف مسیر آن‌ها.

بدون تردید، روسیه باید حمل‌ونقل رودخانه‌ای خود را احیا کرده و آن را به سایر کریدورهای لجستیکی متصل نماید. کاراگانوف در سال‌های اخیر، با سفر به رودخانه‌های یِنی‌سِی و لنا و پرس‌وجو از همکارانش که به اوب و ایرتیش سفر کرده‌اند، و با بررسی متون، متوجه شد که از رودخانه‌های سیبری به طرز تأسف‌باری کم استفاده شده است. آن‌ها، به استثنای لنا، پتانسیل ناوگان کوچک یخ‌شکن‌ها را از دست داده‌اند؛ ناوگانی که قادر است فصل کشتیرانی را تا زمان ایجاد جاده‌های یخی[7]، یک تا یک و نیم ماه طولانی‌تر کند. اکنون برنامه‌ای برای نصف‌النهار ۷۳ در حال تدوین است، به ویژه برای احیای کریدور حمل‌ونقل از طریق رودخانه‌های ایرتیش و اوب به اقیانوس منجمد شمالی. و همچنین از طریق ایرتیش به قزاقستان و حتی کشور همسایه، چین.

اصل چهارم: آغاز دور جدیدی از اکتشاف سیبری

راهبرد لجستیکی حمل‌ونقل جدید باید همچنین با هدف توسعه و حفظ شهرهای کوچک و آغاز دور جدیدی از توسعه سیبری و سیبریایی‌سازی کل کشور مبتنی باشد.

اصل پنجم: کمک به وحدت تمدنی اوراسیا

کریدورهای حمل‌ونقل باید به احیای وحدت تمدنی اوراسیا در تنوع آن کمک کنند.

اصل ششم: پروژه‌های کلان، بستری برای رشد انسانی و ملی

ماتریس لجستیکی جدید نه تنها باید مکمل ترانس‌سیبری و بام (BAM) باشد، بلکه باید شبیه به برنامه نیو دیل (New Deal) فرانکلین روزولت باشد. او پس از بحران سال ۱۹۲۹، ساخت‌وساز گسترده حمل‌ونقل را آغاز کرد تا نه تنها کریدور حمل‌ونقل ایالات متحده را تقویت کند، بلکه برای انبوه بیکاران شغل فراهم کرده و تنش‌های اجتماعی را کاهش دهد.

روسیه چنین بحرانی ندارد، اما رزمندگانی که از جنگ با غرب در اوکراین باز خواهند گشت، نه تنها باید جذب طبقه مدیریتی شوند، بلکه با احداث زیرساخت‌های جدید سیبری، کار آینده‌دار، با مهارت بالا و با دستمزد خوب نیز دریافت کنند. بسیاری از آن‌ها در آنجا خواهند ماند و مانند زمان ساخت ترانس‌سیبری و بام، به یک سیبریایی تبدیل خواهند شد.

اصل هفتم: شکل‌گیری نسل جدید نخبگان

در اینجا باید نسل جدید نخبگان روسیه شکل بگیرد؛ نسلی که از آفت غرب‌گرایی و اروپادوستی، که بسیاری در مسکو و دیگر شهرهای مرکزی به آن گرفتارند، به دور باشد. این تفکرات از نظر فکری هر روز بی‌ثمرتر و رقت‌انگیزتر و از نظر اخلاقی ناشایست‌تر می‌گردند.

نسل جدید نخبه و کل کشور باید خود را سازندگان یک پروژه بزرگ برای روسیه سیبریایی جدید و اوراسیای بزرگ بدانند. روسیه به پروژه‌های بزرگ نیاز دارد و بدون آن‌ها به سختی توسعه می‌یابد. ساخت شبکه حمل‌ونقل برای روسیه سیبریایی و اوراسیای بزرگ باید به چنین پروژه‌ای تبدیل شود.

اصل هشتم: همکاری مشترک با همسایگان آسیایی

هنگام ساخت کریدور جدید «شمال-جنوب»، روسیه باید از همان مرحله طراحی، آن را به صورت مشترک با همسایگان آسیایی خود و با استفاده از توانایی‌ها و تجربیات آن‌ها ایجاد کند. «یک کمربند، یک جاده» چین اغلب به عنوان رقیب ترانس‌سیبری تلقی می‌شود، اما می‌توان از دیدگاهی دیگر و بسیار مناسب‌تر به آن نگاه کرد.

لازم است در مورد چگونگی مرتبط ساختن کریدورهای «شمال-جنوب» با «کمربند و جاده» چین فکر کرد. در این صورت، فرصت‌های جدیدی برای دسترسی به ایران، پاکستان، دریاهای گرم، هند و آفریقا فراهم خواهد شد.

اصل نهم: از غرب‌گرایی تا تفکر مستقل

نه تنها باید مسیرهای حمل‌ونقل لجستیکی جدیدی را در امتداد خط «شمال-جنوب» ایجاد کرد، بلکه با کمک آن‌ها باید طرز فکر خود را نیز بازسازی نمود. با ساخت مسیرها و شاهراه‌های لجستیکی جدید، روس‌ها از غرب‌گرایی منسوخ و مضر به سوی یک تفکر مستقل و حاکمیتی حرکت خواهند کرد. زمانی، ساخت‌وسازهای بزرگ سیبری، نخبگان جدید روسیه و شوروی را شکل داد. پروژه‌های جدید نیز باید در خدمت این هدف باشند؛ پروژه‌هایی که نه تنها برای توسعه کشور کاملاً ضروری هستند، بلکه روحیه‌بخش و الهام‌بخش نیز باشند، همان‌طور که ساخت ترانس‌سیبری، مسیر دریایی شمال، بام (BAM)، کومسومولسک-نا-آمور و براتسک و... چنین بودند.


[1] سرگئی کاراگانوف، استاد برجسته، رئیس دانشکده اقتصاد جهانی و سیاست جهانی در مدرسه عالی اقتصاد روسیه و رئیس افتخاری شورای سیاست خارجی و دفاعی، اوراسیاگرا

[2]به گروهی از افراد در یک کشور اشاره دارد که منافع اقتصادی و سیاسی آن‌ها به قدرت‌های خارجی گره خورده است و در واقع، آن‌ها به عنوان واسطه برای منافع آن قدرت‌ها عمل می‌کنند.

[3] نویسنده از این اصطلاح استفاده می‌کند تا تأکید کند که اروپا یک منطقه جغرافیایی وسیع و منسجم است که هرچند قاره‌ای مستقل است، اما در مقیاس جهانی و از نظر سیاسی و اقتصادی، در حال حاضر مانند یک واحد نیمه‌مستقل (شبه‌قاره) عمل می‌کند که تحت تأثیر نیروهای بزرگ‌تر (نخبگان جهانی‌گرا و کمپرادور) قرار گرفته است.

[4] نویسنده معتقد است که روسیه باید خود را از ارزش‌های غربی که آن‌ها را «فاشیسم و غیرانسانی» می‌خواند، جدا کند.

[5] به معنی تغییر جهت تمرکز اقتصادی، سیاسی و فرهنگی روسیه از بخش اروپایی به سیبری است.

[6] سرگئی یولیویچ ویته (S.Yu. Witte) یک دولتمرد برجسته و اصلاح‌طلب در امپراتوری روسیه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بود. ویته به خاطر تلاش‌هایش در ساخت راه‌آهن ترانس‌سیبری، اصلاحات مالی، و تقویت اقتصاد ملی شناخته می‌شود.

[7] جاده‌های یخی در یِنی‌سِی و مناطق اطراف معمولاً زمانی تشکیل می‌شوند که رودخانه یخ بزند و یخ به اندازه کافی برای ترددِ ایمن وسایل نقلیه سنگین محکم شود.

منبع: https://rg.ru/2025/09/08/logistika-dlia-bolshoj-evrazii.html?ysclid=men1xlkyav722689970

پایان/

۳۰ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
کد خبر: 33383

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 14 =