به گزارش تحریریه، وبسایت معتبر تحلیلی «گوانچا» در مقالهای اختصاصی از تنشها و امیدهای تازه در پرونده دریای جنوبی چین پرده برداشته است.
فیلیپین بازی دوگانه را بهخوبی و با مهارت به نمایش گذاشته است؛ از یکسو زبان به گفتوگو میگشاید و از سوی دیگر، اسلحه در دست دارد. با وجود ادعای تمایل به مذاکره، همچنان در مانورهای نظامی حضور مییابد و زیر سایه قدرتهای فرامنطقهای به دنبال فشار بر چین است.
در تاریخ ۲۶ مه، نشست اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (آسهآن) در کوالالامپور، پایتخت مالزی برگزار شد. در همین حاشیه انریکه مانالو، وزیر خارجه فیلیپین، در گفتوگویی با رسانهها جملهای معنادار و غیرمنتظره بیان کرد:
«فیلیپین آماده است با چین بر سر مسئله دریای جنوبی، به هر شکل ممکن توافقی حاصل کند.»
اما پرسش اصلی اینجاست: آیا چنین اظهاراتی را میتوان جدی گرفت؟ یا تنها تاکتیکی جدید از سوی مانیل برای آرامسازی فضا، در حالیکه در پشت صحنه به دنبال تشدید تنشهاست؟
بازگشت فیلیپین پس از «انزوا»؛ شاید کمی دیر، اما ضروری
از زمان روی کار آمدن فردیناند مارکوس جونیور، رئیس جمهور فعلی فیلیپین در سال ۲۰۲۲، سیاست خارجی فیلیپین را میتوان در یک واژه خلاصه کرد: تهاجم.
در داخل کشور، با رویکردی پوپولیستی عمل میکند؛ و در عرصه بینالمللی، مسیر تقابل را در پیش گرفته است. کافیست بحثی از دریای جنوبی (جنوب چین) به میان آید تا مانیل با تمام قوا وارد میدان شود.
در میان ده کشور عضو آسهآن، اختلافات ارضی محدود به فیلیپین نیست. کشورهایی مانند ویتنام، مالزی و حتی اندونزی نیز با چین اختلافاتی بر سر جزایر و آبهای دریای جنوبی دارند. با این حال، راهبرد اکثر آنها «کنار گذاشتن اختلافات و تمرکز بر توسعه اقتصادی» بوده است.
اما فیلیپین مسیر متفاوتی را انتخاب کرد: دعوت از ایالات متحده و ژاپن به درون خانه، همکاری تنگاتنگ با ناوگان نظامی آمریکا در دریای جنوبی، و باز کردن پایگاههای نظامی بیشتر ـ از جمله در جزیره حساس لوزون، نزدیکترین نقطه به تایوان.
در سال ۲۰۲۵، فیلیپین ریاست دورهای آسهآن را بر عهده خواهد گرفت. ادامه این رفتارهای تنشزا، نه تنها انسجام و همکاری درونسازمانی آسهآن را با چالش مواجه میکند، بلکه ممکن است جایگاه خود فیلیپین را در این مجموعه تضعیف کرده و صدای آن را بیاثر سازد.
اینجاست که انریکه مانالو وارد عمل شد و گفت: «ما آمادهایم هر توافقی را بپذیریم، به شرط آنکه صلح حفظ شود.»
اما این جمله بیش از آنکه نشانه تغییر موضع باشد، بیشتر شبیه یک نمایش برای افکار عمومی است؛ جملهای که مخاطب واقعیاش دیگراناند، نه چین.
شکست در انتخابات داخلی؛ ترمز اضطراری دولت مارکوس
واقعیت این است که مارکوس دیگر آن اعتماد به نفس و اقتدار اولیه را ندارد.
در انتخابات میاندورهای که در اوایل ماه مه برگزار شد، حزب مارکوس با شکستی جدی روبهرو شد. حتی نتوانست کنترل کرسیهای کلیدی در سنا را به دست گیرد.
برنامه دولت برای استیضاح «سارا دوترته» ـ معاون رئیسجمهور و دختر رئیسجمهور پیشین، رودریگو دوترته ـ نیز بهناچار کنار گذاشته شد. پشت این تحولات، موجی از نارضایتی عمومی قرار دارد.
مردم فیلیپین مدتهاست از گرانی افسارگسیخته و نرخ بالای تورم ناراضیاند. اما آنچه وضعیت را بدتر کرده، سیاستهای تهاجمی در قبال چین و مسائل دریای جنوبی است. تنشهای منطقهای باعث شده قایقهای ماهیگیری زمینگیر شوند، صنعت گردشگری آسیب ببیند و شاخصهای اقتصادی به سراشیبی سقوط بیفتند.
با این حال، زخم اصلی و عمیقتر از ماجرای درگیری با دیوان کیفری بینالمللی (ICC) بر پیکر دولت مارکوس وارد شد.
دولت مارکوس بهنوعی چراغ سبز به تحقیقات ICC درباره دوران ریاستجمهوری رودریگو دوترته نشان داد؛ تحقیقاتی که به اتهام کشتار فراقانونی در جریان «جنگ با مواد مخدر» میپردازد.
دولت حتی در محافل بینالمللی نیز هیچ مانعی بر سر راه این روند نگذاشت.
این رفتار، عملاً خاندان پرنفوذ دوترته را به صف مخالفان دولت کشاند.
مارکوس با این تصمیم، دست روی خط قرمزی گذاشت که شاید بهتر بود هرگز به آن نزدیک نمیشد.
با افزایش فشار افکار عمومی، ازهمگسیختگی ائتلافهای داخلی، و بالا رفتن هزینههای سیاسی، دولت مارکوس مجبور شد فرمان سیاست خارجیاش را اندکی به سمت اعتدال بچرخاند.
و درست در همین شرایط است که اظهارات وزیر خارجه، انریکه مانالو، درباره آمادگی برای مذاکره با چین، بیشتر شبیه یک سیگنال آرامسازی و عقبنشینی به نظر میرسد؛ نه نشانهای از حسن نیت واقعی، بلکه تلاشی برای مدیریت بحران در داخل و خارج.
ترزا لازارو
تغییر وزیر خارجه؛ زمانبندی این موضعگیری «اتفاقی» نیست!
هرچند اظهارات اخیر درباره آمادگی فیلیپین برای مذاکره با چین از زبان انریکه مانالو بیان شد، اما واقعیت این است که او دیگر چندان در این جایگاه نخواهد ماند. مانالو بهزودی بهعنوان نماینده دائم فیلیپین در سازمان ملل منصوب میشود، و صحنه دیپلماسی را به فرد دیگری واگذار میکند.
جانشین او، «ترزا لازارو» ـ معاون پیشین وزارت خارجه ـ فردی کاملاً متفاوت است: یک تکنوکرات حرفهای با سالها تجربه در حوزه آسهآن و امور چین. او به خوبی با سازوکار مذاکرات در مورد دریای جنوبی آشناست و رفتارش بیشتر دیپلماتیک و حسابشده است تا هیجانی.
این جابهجایی در سطح وزارت خارجه نشان میدهد که دولت مارکوس در حال انجام یک «اصلاح تکنیکی» در سیاست خارجی است. نه چرخشی بزرگ به سوی چین، نه ترک همکاری با آمریکا، بلکه فقط تغییری در لحن، چهره و نحوه بیان مواضع.
بهعبارتی، سیاست همان است، اما با بستهبندیای ملایمتر.
نکته جالب آنجاست که این موضعگیری درست پس از پایان رزمایش مشترک «شانه به شانه» (Balikatan) بین آمریکا و فیلیپین مطرح شد؛ رزمایشی که سناریوی تمرینیاش مشخص بود: عملیات بازپسگیری جزایر اشغالی.
از سوی دیگر، ژاپن و کرهجنوبی نیز بیکار ننشستند و به همراه ناوگان آمریکا، در غرب اقیانوس آرام به گشتزنی و نمایش قدرت پرداختند.
در یک طرف، فریاد مذاکره به گوش میرسد؛ و در طرف دیگر، تانک و جنگنده و موشک.
این تصویر چیزی نیست جز «چاینوشی با اسلحهای در آستین»؛ رفتار دوگانهای که نه تنها اعتماد نمیآورد، بلکه تنش را به شکلی پیچیدهتر حفظ میکند.
توافقی که فراموش شد؛ روایت شکست دیپلماسی در جزیره توماس شول دوم
واقعیت این است که روابط چین و فیلیپین همیشه مبتنی بر تقابل و درگیری نبوده است.
در اوایل سال ۲۰۲۳، همزمان با سفر رسمی مارکوس به پکن، دو کشور در خصوص مسائل مختلفی از جمله موضوع حساس دریای جنوبی به تفاهمهایی پشت درهای بسته دست یافتند.
یکی از مهمترین محورهای این توافقات، مربوط به جزیره مورد مناقشه توماس شول دوم (Second Thomas Shoal) بود؛ جایی که کشتی جنگی قدیمی یواساس هارنت کاونتی (USS LST-821) از سالها پیش به گل نشانده شده و به عنوان نماد حاکمیت فیلیپین در منطقه باقی مانده است.
طبق این تفاهم غیرعلنی، قرار بود فیلیپین تنها مواد غذایی و اقلام حیاتی برای پرسنل مستقر در این کشتی تأمین کند؛ آن هم با اطلاع قبلی به طرف چینی. در مقابل، هیچگونه ساختوساز یا انتقال مصالح برای بازسازی یا تقویت ساختاری کشتی مجاز نبود.
اما از ماه مارس ۲۰۲۴، فیلیپین ناگهان تغییر رویه داد.
نهتنها از اطلاعرسانی خبری نبود، بلکه مخفیانه مصالح ساختمانی به منطقه منتقل شد تا به بازسازی و تقویت کشتی بپردازند ـ اقدامی که آشکارا نقض توافق پیشین بود.
آنچه ماجرا را وخیمتر کرد، انکار رسمی مقامات فیلیپینی در محافل بینالمللی بود؛ آنها بهکلی منکر وجود هرگونه توافق یا تفاهم با چین شدند.
این رویکرد نه تنها نقض تعهدات پیشین بود، بلکه ضربهای جدی به اعتماد دوجانبه وارد کرد؛ رفتاری که میتوان آن را نه صرفاً «پشت پا زدن به توافق»، بلکه نوعی «انکار رابطه» و «بیاعتمادی نهادی» دانست.
در چنین فضایی، وقتی مانالو دوباره از آمادگی برای امضای «هرگونه توافق» سخن میگوید، طبیعیست که طرف مقابل با دیده تردید به آن نگاه کند.
اعتماد، یکبار مصرف نیست. و وقتی یکبار از بین برود، با وعده و لبخند بازنمیگردد.
موضع چین روشن است: اگر واقعاً دنبال مذاکرهاید، ابتدا صداقت نشان بدهید!
سخنان «وداعی» وزیر خارجه فیلیپین در نگاه اول شاید نوعی ابراز تمایل برای بهبود روابط به نظر برسد، اما در باطن، این موضعگیری چیزی نیست جز واکنشی ناگزیر به مجموعهای از فشارهای داخلی و خارجی:
فشار از سوی آسهآن برای کاستن از رفتارهای تنشزا؛
شکست در انتخابات میاندورهای و کاهش مشروعیت سیاسی؛
و سیاست خارجی بیثبات و پرهزینهای که بیش از آنکه دستاوردی داشته باشد، موجب انزوا شده است.
در این میان، موضع چین بهطرز محسوبشدهای سنجیده و خونسردانه بود. نه در را بسته، نه فرصت را سوزانده. بلکه با حفظ ابتکار عمل، هم فضا برای گفتوگو باقی گذاشته، هم اصول را کنار نگذاشته است.
برای چین، گفتوگو و همکاری همواره گزینهای روی میز بوده است. اما نه به هر قیمتی.
پیششرط روشن است: تعهدات باید محترم شمرده شوند.
در واقع، پیام چین روشن است:
سیاست «همزمان لبخند زدن و چاقو پنهان کردن» دیگر جواب نمیدهد.
اگر فیلیپین واقعاً بهدنبال صلح و ثبات در منطقه است، باید ابتدا اعتماد ازدسترفته را بازسازی کند.
و این نه با کلمات، بلکه فقط با اقدامات عملی و صداقت در رفتار ممکن خواهد بود.
پایان/
نظر شما