به گزارش تحریریه، مرکز تحلیلهای ژئوپلیتیک بایدو نوشت: اقدام ترامپ در حمله به تأسیسات هستهای ایران نه تنها بحران را فروکش نکرد، بلکه زمینهساز تشدید تنشها و ایجاد یک ائتلاف قوی ضد آمریکایی در منطقه شد.
جنگ برقآسا؛ نشانه قدرت یا ضعف پنهان؟
ساعت سه بامداد، جنگندههای آمریکایی برخاستند و مستقیم به عمق خاک ایران تاختند. زمانبندی دقیق و اهداف مشخص: فردو، نطنز و اصفهان.
کل عملیات در عرض ۲۰ دقیقه انجام شد؛ مانند یک «کلیپ کوتاه نظامی» که صحنهها به سرعت نمایش داده و تمام میشوند.
ترامپ بلافاصله پیروزی را اعلام کرد و با غروری آشکار گفت: «عملیات با موفقیت کامل انجام شد.»
او اضافه کرد: «ما به دنبال جنگ تمامعیار نیستیم.» ظاهراً جملهای محتاطانه، اما پشت این سخن، ترس و تردیدی پنهان بود.
ترامپ نه توان آغاز جنگی بزرگ را داشت، نه جرأت آن را. در انتخابات ۲۰۲۴، او با فاصلهای اندک پیروز شد؛ پیروزیای که آنچنان هم افتخارآمیز نبود. بازگشت ترامپ به کاخ سفید، او را در محیطی آشفته رها کرد: اختلافات داخلی حزب، پروندههای استیضاح، فشارهای قضایی، حملات رسانهای و معاونرئیسجمهوری که آشکارا دنبال ریاستجمهوری است.
جنگ فقط هزینه مالی ندارد، بلکه اعتبار سیاسی او را نیز به شدت تهدید میکند.
این واقعیت را حتی مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، نیز تأیید کرد و در شورای امنیت ملی با اقدام نظامی مخالفت کرد و خواستار ادامه فشارهای دیپلماتیک شد.
اما پیت هگست، وزیر دفاع، خواهان پاسخ سخت بود و در نهایت ترامپ تصمیم گرفت: «حمله کنید.»
اما بعد از این حمله چه رخ داد؟
ایران بلافاصله بیانیه داد و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تهدید کرد که به پایگاههای آمریکایی در منطقه حمله خواهد کرد.
در کمتر از شش ساعت، گروههای انصارالله در یمن و حماس در غزه به صحنه آمدند و حمایت خود را از ایران علناً اعلام کردند.
حساب رسمی نیروهای مسلح یمن(انصارالله):
🔹وارد جنگ خواهیم شد. کشتیهایتان را از آبهای ما دور نگه دارید.
صحنه از «آمریکا علیه ایران» به «ائتلاف ضدآمریکایی در خاورمیانه» تغییر یافت.
ترامپ تصور میکرد با یک حمله کوتاه، قدرت خود را نشان می دهد و با موفقیت بازخواهد گشت تا امتیاز سیاسی کسب کند. اما واقعیت آن بود که وقتی ماشه را کشید، دیگر راه بازگشتی وجود نداشت.
اسرائیل منزوی شده است، آمریکا نمیتواند از آن حمایت کند
پس از حمله هوایی، جنگندههای آمریکایی بدون آسیب بازگشتند، اما بدشانسی نصیب اسرائیل شد. ایران مستقیماً به نیروهای آمریکایی پاسخ نداد، بلکه موج بعدی از حملات موشکی خود را متوجه اسرائیل کرد.
اهداف این حمله مشخص بود: پایگاههای نظامی و فرودگاهها در جنوب تلآویو. با اینکه سامانه پدافندی «گنبد آهنین» تعدادی از موشکها را رهگیری کرد، اما اکثر آنها از سد دفاعی عبور کردند.
در همین حال، نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، همچنان در حال حمایت از ترامپ بود و با اطمینان اعلام کرد «این حمله مسیر تاریخ خاورمیانه را تغییر خواهد داد.»
اما هنوز سخنش تمام نشده بود که حملات حزبالله در مرزهای شمالی شدت گرفت و موشکباران از نوار غزه نیز تقریباً بیوقفه ادامه داشت.
ارتش اسرائیل ناچار شد در دو جبهه شمالی و جنوبی نیروهایش را جابهجا کند و درگیر آشفتگی کامل شد.
در داخل پارلمان اسرائیل نیز اعتراضها بالا گرفت. یکی از نمایندگان احزاب مخالف صراحتاً پرسید «آمریکا میزند و میرود، ما باید تاوانش را بدهیم؟ این چه جور متحدی است؟»
تعداد فزایندهای از مردم اسرائیل حالا با تردید به آمریکا نگاه میکنند: آیا واقعاً میشود به این کشور اعتماد کرد؟ صحنه عقبنشینی از افغانستان هنوز از ذهنها پاک نشده، و حالا باز هم همان تاکتیک: «شلیک و فرار».
لقب «محافظ خاورمیانه» که آمریکا برای خود ساخته بود، حالا بیشتر شبیه یک وصله کهنه به نظر میرسد.
آمریکا شاید بتواند خودش را حفظ کند، اما توان محافظت از متحدانش را ندارد – و اکنون، اسرائیل درست در مرکز بحران ایستاده است.
تأسیسات هستهای سالم، روابط دیپلماتیک یخزده
ترامپ با قاطعیت اعلام کرد: «تأسیسات هستهای ایران نابود شدند.»
اما همان روز، سازمان انرژی اتمی ایران این ادعا را بهصراحت رد و اعلام کرد تجهیزات اصلی فردو سالم باقی مانده و اورانیوم غنیشده پیش از حمله به مکانی امن منتقل شده بود.
آنچه هدف قرار گرفت، تنها ساختمانهای پیرامونی بود؛ مانند ضربه زدن به درِ ورودی یک خانه، در حالی که ساکنان مدتها قبل آن را ترک کردهاند.
این حمله نه نابودی، بلکه صرفاً مزاحمت و تحریکی بیثمر بود.
اما ضربه بزرگتر در حوزه دیپلماسی وارد شد. وزارت خارجه ایران اعلام کرد همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در برخی حوزههای حساس را متوقف میکند. آژانس تنها توانست با صدور بیانیهای ملایم، ابراز تأسف کند و عملاً دستش از هر اقدامی کوتاه ماند. برنامه هستهای ایران وارد «حالت پنهانکاری» شد و از دسترس جهانیان خارج گردید.
در داخل کشور نیز تغییرات غیرعلنی رخ داد؛ جناح تندرو فرصت را غنیمت شمرد و موقعیت خود را تقویت کرد، در حالی که جریان میانهرو به حاشیه رانده شد. ایران در عرصه خارجی موضعی سختگیرانهتر اتخاذ کرد و در داخل به وحدت و انسجام بیشتری رسید.
این حمله هوایی، برخلاف انتظار آمریکا، باعث تحکیم اراده ملی و اتحاد داخلی ایران شد. آمریکا قصد داشت با یک شلیک ایران را تحت فشار قرار دهد؛ اما نتیجه، سختتر شدن موضع ایران و پایان موثر دیپلماسی بود.
ایران با عجله واکنش نشان نداد، بلکه با دقت میدان را چید
شگفتآورترین بخش ماجرا این بود که ایران بلافاصله بهصورت مستقیم وارد درگیری نشد – نه از سر ضعف، بلکه از سر درایت.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد جنگ مستقیم با نیروی هوایی آمریکا نشد، بلکه ترجیح داد از طریق نیروهای نیابتی واکنش نشان دهد. انصارالله یمن، حماس، و گروههای شیعه در عراق بهسرعت پاسخ دادند؛ حتی در منطقه سبز بغداد نیز آژیرهای هشدار به صدا درآمدند.
این یک واکنش سنجیده و حسابشده بود، نه یک واکنش احساسی و عجولانه.
انتقال زودهنگام اورانیوم غنیشده از تأسیسات هستهای، نشان میدهد که ایران از قبل برای چنین حملهای آماده بوده است. ساختارهای پشتیبان، پراکندگی تجهیزات، همه نشان از آن دارد که ایران از مدتها پیش پیشبینی کرده بود که آمریکا دست به حمله خواهد زد.
تاکتیک «نیابتی» ایران مانند چیدن مهرهها روی صفحه شطرنج بود – بیصدا و با برنامه، منتظر حرکات طرف مقابل.
در همین راستا، نیروهای «حشد الشعبی» عراق اعلام کردند که به صف اقدامات ضدآمریکایی پیوستهاند. منطقه سفارت آمریکا در بغداد، چندین بار شاهد به صدا درآمدن آژیر خطر بود. این حوادث نه پیامد مستقیم یک حمله هوایی، بلکه آغاز یک واکنش زنجیرهای بودند. جبهه درگیری در خاورمیانه، از یک خط باریک، به شبکهای پیچیده از بحران تبدیل شده است.
نه تنها ناکام ماند، بلکه سهگانه ضعفهای آمریکا را آشکار کرد
عملیات ترامپ نه یک پیروزی بزرگ، بلکه یک تصمیم سیاسی شتابزده و پرهزینه بود. سه نقطهضعف کلیدی آمریکا در این اقدام بهروشنی نمایان شد: ناتوانی در جنگی طولانیمدت، عاجز ماندن در حمایت از متحدان، و شکست در حل بحران هستهای ایران.
ایران نه با مشت، بلکه با صبر و برنامهریزی دقیق پیروز میدان شد. واکنشهای سنجیده، نقشههای حسابشده و تحرکات دیپلماتیک هوشمندانه، همه حکایت از یک بازی شطرنجی ماهرانه داشتند؛ بدون شتابزدگی، بدون هیجان، اما با حرکتهای بهموقع و هدفمند.
ترامپ که قصد داشت با این حمله اعتبار سیاسی کسب کند، حالا در موقعیتی گرفتار شده که نه میتواند به جلو برود و نه بازگردد؛ در شرایطی قرار گرفته که مانند سواری روی ببری رامنشدنی، راهی جز ادامه ندارد و نمیتواند پیاده شود.
پایان/
نظر شما